کاروان
نویسه گردانی:
KARWʼN
کاروان . [ کارْ / رِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، واقع در 39هزارگزی باختر قشم و 12هزارگزی شمال راه مالرو قشم به صلخ . جلگه و گرمسیر و مالاریائی و دارای 255 تن سکنه است . آب آن از چاه و باران است . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صید ماهی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پل کاروان . [ پ ُل ِ کارْ / رَ ] (اِخ ) نام موضعی در حوالی بلخ . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 568).
کاروان زدن . [ کارْ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) حمله ٔ دزدان به کاروان و غافلگیر کردن مسافران : کاروانی زده شد کار گروهی سره شد. لبیبی .اگر سلط...
کاروان خانه . [ کارْ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کاروانسرای : یکی کاروان خانه اندر سرای نبد کاله را بر زمین نیز جای .فردوسی .
کاروان شتر. [ کارْ / رِ ن ِ ش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قافله ای از اشتران طَریدَه . (منتهی الارب ).
کاروان شادی . [ کارْ / رِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کارناوال . رجوع به کارناوال شود.
چراغ کاروان . [ چ َ / چ ِ غ ِ کارْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی باشد که کاروانان بر چوبی بلند برافروزند تا واماندگان و مترددان بروشنائی آ...