اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاری

نویسه گردانی: KARY
کاری . [ رِ ](اِخ ) ۞ هری . شاعر و موسیقیدان انگلیسی که سرود ملی انگلیسی ها: «خدا شاه را نجات دهد» ۞ بدو منسوب است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مقاطعه کاری . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) پیمانکاری . شغل و عمل مقاطعه کار. و رجوع به مقاطعه کار شود.
ملاحظه کاری . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت ملاحظه کار. رعایت جوانب امور. حزم . احتیاط. احتیاطکاری . و رجوع به ملاحظه کار شود...
امروز و فردا کردن -کار را امروز به فردا انداختن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چَسبانه کاری. رجوع شود به چَسبانه.
موزائیک کاری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل موزائیک کار. ساختن موزائیک . || به کار بردن موزائیک در بنا و ساختمان . که در نما یا داخل یا سطح...
هرمیاس کاری . [ هَِ س ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از معاصران سلوکوس سوم است که پادشاه سلوکی مزبور هنگام سفر به آسیای صغیر او را - که در مقام وزیر ...
چوبکاری . (حامص مرکب ) کسی را با چوب زدن . (فرهنگ نظام ). سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن . (ناظم الاطباء). زدن با چوب . (یادداشت مؤلف ). عمل چوبکاری کر...
استخوان کاری . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خاتم بندی : استخوان های من ای آه بگردون بردی استخوان کاری صندوق فلک چند کنی .کاتبی .
رازیانه کاری . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 26هزارگزی جنوب خاوری فهلیان کنار شوسه ...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۷ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.