اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاری

نویسه گردانی: KARY
کاری . [ رِ] (اِخ ) ۞ هنری . عالم اقتصادی امریکائی متولد در فیلادلفی . (1793 - 1879 م .).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ناآزموده کاری . [ زِ / زْدَ / دِ ] (حامص مرکب ) ناشی گری . نااستادی . (ناظم الاطباء). ناآزمودگی . بی تجربگی . نپختگی . ناورزیدگی . عدم مهارت . تازه ...
کتک کاری کردن . [ ک ُ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) همدیگر را زدن . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). زدن یکدیگر را با مشت و کف دست . با یکدیگر آویختن ...
بر کاری داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تحریض . بعث . (ترجمان القرآن ). بکاری واداشتن . بکاری وادار کردن .
جام کاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آیینه کاری کردن . (آنندراج ) : خانه ٔ دل را گرامی جام کاری میکندهر که جامی میدهد امروز یاری میکند. حسین...
کاری زشت کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقباح . (تاج المصادر بیهقی ).
گیاه کاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاشتن و غرس نباتات و درخت .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خشخاش کاری کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاشتن خشخاش . کشت خشخاش کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
قابلمه کاری کردن . [ ل َ م َ/ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح زرگرها، ورقه ٔ نازک از فلز روی چیزی کشیدن . روکش کردن . آب طلا یا نقره دادن ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ صفحه ۱۶ از ۱۷ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.