کاکا. (اِ) میوه ٔ خشک . تنقلات . که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شود. (برهان ) (آنندراج ). قاقا. قاقالی لی
: گر نخواهد بخواه زود دوال
گوشهایش بگیر و سخت بمال .
در کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا.
سنائی .
هله کاکای تست هین بشتاب
به دو رکعت بهشت را دریاب .
سنائی .