اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاکل

نویسه گردانی: KAKL
کاکل . [ ک َ ] (اِ) کلک و قلم . (از برهان ). || نی میان تهی را گویند که در میان آب میروید. (برهان ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مشکین کاکل . [ م ُ / م ِ ک ُ ] (ص مرکب ) مشکین زلف : بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل .حافظ.
کاکل افشانی . [ ک ُ اَ ] (حامص مرکب ) پریشان کردن موی از روی ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء). پریشان کردن کاکل از جهت عرض رعنائی . (آنندراج ) ...
کاکل برهمزدن . [ ک ُ ب َ هََ زَدَ ] (مص مرکب ) پریشان نمودن موی . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کاکل کسی شکستن . [ ک ُ ل ِ ک َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) برانگیختن و ترغیب دادن او را به کاری یعنی موکشان بر سر کار کشیدن . (آنندراج ) : کاکل...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.