اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کام جستن

نویسه گردانی: KAM JSTN
کام جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) مراد خواستن . آمال و امانی طلبیدن . عیش و عشرت خواستن :
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی ، کام جوید همی .

فردوسی .


گهی نام جست اندر آن گاه کام
جوان بد جوان وار برداشت گام .

فردوسی .


کام خود از بخت خود نیابد هرگز
هرکه ز خلق جهان نجوید کامت .

مسعودسعد.


کام جوئیم و نپرسیم خبر از فرسنگ
زانکه این است همه ره روش باخطران .

سنائی .


خاقانی از این طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.