اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کباب

نویسه گردانی: KBAB
کباب . [ ک َ ] (ع اِ) گوشت کوفته ٔ بریان ساخته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). طبابه . (منتهی الارب ). طباهج . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کباب ساختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کباب کردن : داد لبش چون نمک بوی بنفشه به صبح بر نمکش ساختم مردم دیده کباب .خاقانی .
نانِ زیر کباب. الف. نانی است که در زیر کبابِ پخته شده بوده و در اثر چکیده های چرب کباب خیس گشته. این نان بخاطر لذیذ بودن و کمیابی اش، به نسبتِ به کباب...
کباب رساندن . [ ک َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کباب دررسانیدن . کباب پختن . (بهار عجم ) (آنندراج ).
کباب گردیدن . [ ک َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) کباب گشتن . کباب شدن : عشق تو با چار چیزم یار دارد هشت چیزمر مرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب ...
کباب افگندن . [ ک َ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کباب پختن . (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار دادن گوشت به قطعات کرده بر آتش بقصد برشته و بریان شدن ...
کباب انداختن . [ ک َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) کباب پختن . (بهار عجم ) (آنندراج ). کباب افکندن . قرار دادن گوشت به قطعات کرده بر آتش بقصد برشته و...
کباب دررسانیدن . [ ک َ دَرْ، رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پختن کباب . (آنندراج ). کباب رساندن .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۰۳/۰۲
1
0

اتیمولوژی محتمل کباب: کباب می تواند از کهَبه (خوَوَ= درخشان) و با (پختن) در زبانهای هندوایرانی اخذ شده باشد. در مجموع یعنی با زغال درخشنده پختن. جزء با در شوربا (با غلغل جوشیدن پختن) نیز به کار رفته است.

جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۰۳/۰۲
0
0

در فرهنگ معین کباب لغتی اکدی به معنی سوخته به شمار رفته است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.