کبود
نویسه گردانی:
KBWD
کبود. [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است ،بین آن و سمرقند چهار فرسنگ است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کبود پوشیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جامه ٔ کبود به بر کردن . || جامه ٔ نیلی به علامت سوکواری بر تن کردن . جامه ٔ عزا پوشیدن : چهل روز سوک پ...
نوعی در کوهی شفاف و کبود،Blue quartz، یاقوت کبود دروغین نیز خوانند
مس(II) سولفات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
مس(II) سولفات
بلورهای مس(II) سولفات4 · 5H2O تصویر مس(II) سولفات پنتوهیدرات پودر شده
Ball-and-stick mode...