اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کر

نویسه گردانی: KR
کر. [ ک َرر ] (ع اِ) بند از پوست خرما یا از برگ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رسن که بر درخت به او برآیند یا رسن گنده یا عام است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ریسمانی که بدان بر درخت برآیند و ریسمان گنده و هر ریسمان .(ناظم الاطباء). ۞ ج ، کُرور. (از اقرب الموارد). || رسن پالان که بدان دو حلقه ٔ آن بسته شود. ج ، اَکرار. (منتهی الارب ). ریسمانی که بدان دو چوب از چهار چوب پالان شتر را بهم بندند. ج ، اَکرار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رسن بادبان . ج ، کُرور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چاه ، مذکر آید. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). چاه . (ناظم الاطباء). کُرّ. (منتهی الارب ). || چاه خرد در زمین نرم که به آب نزدیک باشد یا جایی که در آن آب جمع کنند تا روشن و صاف گردد. ج ، کِرار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || مندیل که بر آن نماز کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اَکرار، کُرور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کر کردن .[ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن . بچه های بسیار تولید کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
سراب کر. [ س َ ک َ ] (اِخ )دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی باختر نورآباد و 22 هزارگزی باختر راه شوسه...
ساکره کر. [ رِ ک ُ ] (اِخ ) ۞ گنبدی است در پاریس بر روی تپه ٔ مونتمارتر ۞ که 80 گزبلندی دارد و ارتفاع ناقوس آن 100 گز است . بنای این گنبد...
زنگ کر کردن . [ زَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خاموش ساختن و ملزم گردانیدن . گویند که زنگش را کر کردیم ؛ یعنی ساکتش کردیم و یا گوشمالش ...
گل کر. [ گ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 5500گزی خاور مراغه و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مراغه به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کر شدن . [ ک َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) صمم . (دهار) (ترجمان القرآن ). طرش . (منتهی الارب ). اصمام . (یادداشت مؤلف ). ناشنوا گردیدن . از دست دادن قوه ٔ...
جرس کر. [ ج َ رَ س ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جرس کم آواز. (بهارعجم ) (آنندراج ).
کِ ر. پنهان شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
کر و فر. [ ک َرْ رُ ف َرر ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنگ و گریز. آویز و گریز. حمله و گریز. (یادداشت مؤلف ) : یک سوار روپوشیده مقدم ایشان که ر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.