کرح
نویسه گردانی:
KRḤ
کرح . [ ک ِ ] (ع اِ) خانه ٔ پارسای ترسایان . ج ، اَکراح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خانه ٔ راهب . ج ، اَکراح . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
دیگ سنگی(به فتح ها و کاف ـ واژه ای کرمانجی)
کره بر. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات نوبران شهرستان ساوه . کوهستانی و سردسیر است و 454 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
کره پا. [ ک ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صفائیه ٔ بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. دشت و گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کره تن . [ ک َ رِ ت َ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کارتن . کارتنه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کره رو. [ ک َ رَ رَ / رُو ] (اِ) در تداول مردم قزوین ؛ نوعی انگور. (یادداشت مؤلف ).
کره رود. [ ک َ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است میان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همین قصبه است . (یادداشت مؤلف ). مغولان آن را ترکان موران...
کره تیف . [ ک َرْ رِ ] (اِ) نامی است که در لاهیجان به تمشک دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تمشک شود.
کره بند. [ ](اِخ ) قریه ای است یک فرسنگ بیشتر در مغرب هفت جوش ، واقع در ناحیه ٔ انگالی دشتستان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
کره دان . [ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی تل بیضا. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
کره تاز. [ ک ُرْ رَ / رِ ] (نف مرکب ) دواننده ٔ کره . کره سوار. (فهرست شاهنامه ٔ ولف ) : بشد گرد چوپان و دو کره تازابا زین و پیچان کمند دراز. فرد...