اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرم

نویسه گردانی: KRM
کرم . [ ک ُ ] (ع اِمص ) بزرگی و ارجمندی . (ناظم الاطباء).کرامة. (اقرب الموارد). یقال : افعل کذا و کرما لک ؛ یعنی میکنم این کار را جهت اکرام و بزرگی تو. یقال : نعم حبا و کرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کرم خوردن . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فاسد کردن کرم میوه را و تباه شدن آن . (یادداشت مؤلف ). || فاسد شدن دندان . سوده شدن دندان...
کرم داشتن . [ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) داشتن کرم در معده و روده . مبتلا به کرم معده بودن . (یادداشت مؤلف ). || حسود بودن . رشک ورزیدن . حسد دا...
ده خدا کرم . [ دِه ْ خ ُ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 105 تن ...
کرم افتادن . [ ک ِ اُ دَ ](مص مرکب ) کرم اوفتادن . رجوع به کرم اوفتادن شود.
کرم ورزیدن . [ ک َ رَ وَ دَ ] (مص مرکب ) کرم کردن : کرم ورزد آن کس که مغزی در اوست .سعدی (بوستان ).
کرم هفتواد. [ ک ِ م ِ هََ ] (اِخ ) داستان این کرم در شاهنامه ٔ فردوسی به اختصار چنین آمده است که در شهر کجاران مردی بود مشهور به هفتواد، ...
کرم گذاشتن . [ ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تولید شدن کرم در چیزی . (یادداشت مؤلف ). کرم افتادن . کرم اوفتادن . رجوع به کرم اوفتادن شود. || ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کرم اﷲ وجهه . [ ک َرْ رَ م َل ْ لا هَُ وَ هََ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) گرامی داراد خدای روی او را. دعائی است که اهل سنت پس از بردن نام ...
کرم اوفتادن . [ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کرم افتادن . تولید کرم شدن در چیزی . (یادداشت مؤلف ). تَسَوﱡس . حَلَم . (یادداشت مؤلف ) : چون که دندان ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.