کریمة
نویسه گردانی:
KRYM
کریمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش . (ناظم الاطباء). کریمتان ؛ دو چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کریمتین ، دو چشم . (یاداشت مؤلف ). || (اِخ )نام مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کریمة. [ ک َ م َ ] (ع ص )کریمه . مؤنث کریم . ج ، کرائم ، کریمات . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و کِرام . (اقرب الموارد). || زن صاحب کرم . ...
کریمة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج...
کریمه . [ ک َ م َ ] (ع ص ، اِ) کریمة. زن نیک خوی . (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول ترکان عثمانی دختر را گویند چنانکه گویند کریمه ٔ شما و کر...
کریمه . [ ک ِ م ِ] (اِخ ) ۞ شبه جزیره ای است در جنوب روسیه ٔ شوروی و در شمال دریای سیاه کنار دریای آزوف به مساحت 26000 کیلومتر مربع. شهره...
احجار کریمه . [ اَ رِ ک َ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ گوهرها. سنگهای قیمتی . احجار ثمینه .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حجاره ٔکریمه . [ ح ِ رَ / رِ ی ِ ک َ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ بهادار. رجوع به احجار کریمه شود: و قد استعمل العباسیون الحجارة الک...