کس
نویسه گردانی:
KS
کس . [ ک َ / ک ِس س ] (اِخ ) شهری است نزدیک به سمرقند. (منتهی الارب ). نام شهری نزدیک سمرقند. شهری به ترکستان در نزدیکی سمرقند. (یادداشت مؤلف ). در نزدیکی سمرقند است و گویند عبارت است از صغد، ابن ماکولا گوید عراقیون این کلمه را کس به فتح کاف خوانند و بسا به تصحیف کش خوانده شده است ، اما این قول خطاست چون از جیحون بگذری و به سمرقند وبخارا برسی اهالی کِس ّ تلفظ کنند شهری است که قهندزو ربض دارد و شهری دیگر هم به ربض پیوسته اما شهر داخل کهندژی ویران دارد و شهر بیرونی آباد می باشد وسعت و مساحت شهر بالغ بر سه فرسنگ در سه فرسنگ است و تمام خانه ها آب جاری دارد. (از معجم البلدان ). || باب کس ، دروازه ٔ کس که محله ای بوده است به سمرقند. (یادداشت مؤلف ). || شهری به زمین مکران . (منتهی الارب ). نام شهری به مکران و معرب کج است . (یادداشت مؤلف ). || شهر مشهوری است درخاک سند و گویند معرب کش می باشد. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
لقبی شبیه به کلمه لا مصب که همان عامیانه لا مذهب است. که به شخصی گفته میشود که پایبند به هیچ کدام از اصول انسانی نمیباشد.
بیهوده و بی هدف پرسه زدن، بی دلیل قدم زدن
این واژه در واقع مخفف "من کس ننت را گائیدم" یا "کیرم در کس ننت" است و یک فحش رکیک می باشد.
ساده لوح احمق دیوانه خل وضع
کس کلک [کٌ ]
(در اصل کس کنک) خود را به گیجی و نفهمی زدن به منظور حیله گری.
انسان احمق. کسی که کارهای ابلهانه یا اشتباهات فاحش انجام میدهد. (این ترکیب، ترکیب مودبانه نیست)
کس ببو.( و یا "کس به بو ")، ( "ک" با آوای زیر و "ب" نخست بوی زبر )، (مازنی )، کس خل .
باب کس . [ ب ِ ک ِس س ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازه ٔ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم ۞ بن اسماعیل بن جعفربن داودزاهد بابک...