اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کشیش

نویسه گردانی: KŠYŠ
کشیش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان . قسیس . (برهان ) ۞ (ناظم الاطباء). قس . (یادداشت مؤلف ) :
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد
زاهد محرابی و کشیش کنشتی .

ناصرخسرو.


کشیشان را کشش بینی و کوشش
بتعلیم چو من قسیس دانا.

خاقانی .


وین طرفه که موبدی گرفته ست
با یک دو کشیش رنگ کشخان .

خاقانی .


ز خارا بود دیری سال کرده
کشیشانی بدو در سالخورده .

نظامی .


قسیسی مست که کشیش می خوانند از نزدیک ... (جهانگشای جوینی ).
حلقه گرد او چو زر گرد عریش
همچنانکه بت پرستان بر کشیش .

مولوی .


کشیشان هرگز نیازرده ز آب
بغلها چو مردار در آفتاب .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کشیش . [ ک َ ] (ع اِ) بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است . || آواز جوشش می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ آتش ...
کشیش . [ ک َ ] (ع مص ) بانگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بانگ نخستین کردن شتر که کمتر از کتیت است . || بانگ برآور...
یوحنّای کشیش یا یوحنای سهمناک (به لاتین: rex et sacerdos)، نام یک اسقف و پادشاه مسیحی است که بر یک ملت مسیحی که در میان مسلمانان و غیرمسیحیان خاورزمین...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.