کعر
نویسه گردانی:
KʽR
کعر. [ ک َ ع َ ] (ع مص ) پرشکم گردیدن و فربه گشتن کودک . || گره بستن پیه در کوهان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مواجه بودن، رو در رو بودن
کار به ساز کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار چون زر شدن . (آنندراج ) رجوع به همین لغت شود. به نیکی انجام شدن امر : دنیا چو تو چشم باز کر...
کار پیش افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج آن را مرادف کار از پیش رفتن گرفته ولی کار پیش افکندن متعدی است و این معنی لازم...
کار تمام ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کار تمام کردن . رجوع بهمین لغت شود.- کار کسی یا جانوری را تمام ساختن ؛ او را کشتن .
کار چون زر شدن . [ چ ُ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رونق و نظام یافتن کار. (آنندراج ). پخته و بسامان و بدلخواه شدن . (امثال و حکم دهخدا)...
مواجه بودن، رو در رو بودن
کار چون زر کردن . [ چ ُ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متعدی کار چون زر شدن . (آنندراج ). رونق و نظام دادن . پخته و بسامان کردن کار : ز ما هر یکی را...
کار بر سر افتادن . [ ب َ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پیش آمدن (کار). (آنندراج ) : چنگیزنژادان را چون کار بر سر افتاد سستی نکرده پا قائم ک...