اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ککمک

نویسه گردانی: KKMK
ککمک . [ ک َ م َ ] (اِ) چیزی باشد سیاه که بر رو و اندام مردم بهم میرسد و آن را ماه گرفت نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). کلف که بر روی و اندام پدید آید و آن را تاش نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ) (شعوری ). لکه ٔ بزرگ و سیاه که بر روی و اندام بهم رسد و آن را ماه گرفته نیز گویند. (ناظم الاطباء). || خالهای سیاه و زرد خرد و بسیار که بر روی و سایر اندام بعض مردم پیدا شود و بماند. نوعی بیماری بشره و آن بیشتر در مردم سپیدپوست پیدا آید. ابرش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کک مک شدن ؛ خالهای ریز سیاه و زرد در بشره پدید آمدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کک مکی ؛ مبتلای به کک مک ، چنانکه روی کک مکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ککمک . [ ک ُ م ُ ] (ص ) ماکیان که از تخم دادن مانده باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (شعوری ). رجوع به کُک شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.