اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلا

نویسه گردانی: KLA
کلا. [ ک ِ ] (ع اِ) لفظ موضوع برای معنی تثنیه و در این حالت بدون اضافت مستعمل نمی شود. (غیاث ) (آنندراج ). هردو. (منتهی الارب ): علی کلاالتقدیرین ، برهردو تقدیر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نخ کلا. [ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه از بخش مرکزی شهرستان بابل ، در 5 هزارگزی جنوب شرقی بابل و یک هزارگزی جاده ٔ بابل به شاهی...
کت کلا. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از ناحیه ٔ نشتا به تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106).
کج کلا. [ ک َ ک ُ ](ص مرکب ) مخفف کج کلاه . (یادداشت مؤلف ) : شاه کج کلا رفته کربلاما شدیم اسیر از دست وزیرنان شده گران یک من یکقران . (یا...
کرت کلا. [ ک ُ رُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نور مازندران . (از سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 110).
کری کلا. [ ک ِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولوپی بخش مرکزی سوادکوه شهرستان قائم شهر. کوهستانی ، معتدل و مرطوب است و 150 تن سکنه دارد. م...
شاه کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل . دارای 360 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن برنج ، مخت...
شاه کلا. [ ک َ] (اِخ ) دهی از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی . دارای 150 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن برنج و لبنیات است . (ا...
قمی کلا. [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل ، واقع در 11000گزی جنوب بابل ، موقع جغرافیایی آن دشت و ه...
دای کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی به بابل (بار فروش ) مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی و ص 158 ترجمه ٔ فارسی آن ).
راه کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهیست از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل ، واقع در 7هزارگزی شمال باختری بابل . این ده در دشت قرار گرفته و ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.