اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلک

نویسه گردانی: KLK
کلک . [ ک ِ ل ِ ] (اِ) انگشت کوچک را گویند و به عربی خنصر خوانند. (برهان ). انگشت کهین که آن را خنصر گویند. (آنندراج ). انگشت کوچک . خنصر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کلیک ، و در گنابادی کِلِک ، و کلیک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
کلیک و کلیجک ، کلک راست نام
که خنصر بخواند به تازیش عام .

(فرهنگ منظومه ، از آنندراج ).


|| (ص ) احول بود و لوچ نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 290). بمعنی لوچ و کاج و احول هم آمده است . (برهان ) ۞ (از ناظم الاطباء). احول و کاج . (آنندراج ). کلیک . احول . لوچ . کاژ. (فرهنگ فارسی معین ). دوبین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
از فروغش به شب تاری شد نقش نگین ۞
ز سرکنگره بر خواند مرد کلکا.
ابوالعباس (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 290).
|| بمعنی درد شکم نیز گفته اند ۞ . (آنندراج ) :
باد از نفخ حقد و باد حسد
دشمن شاه مبتلای کلک .

(ازآنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کلک . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش ارکواز شهرستان ایلام است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کلک . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آب سرده است که در بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
کلک . [ ک َ ] (اِخ ) جایی است بین میافارقین و ارمینیة. و ابن بقراطبطریق در اینجا می زیسته است و رودخانه ای از اینجا بیرون می آید که به دجل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
له کلک . [ ل َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ،واقع در 67هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و سه هزارگزی ر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کس کلک [کٌ ] (در اصل کس کنک) خود را به گیجی و نفهمی زدن به منظور حیله گری.
کلک زن . [ ک َ ل َ زَ ] (نف مرکب )آن که کلک زند. کلک زننده . و رجوع به کلک زدن شود.
کلک خسب . [ ک َ ل َ خ ُ ] (نف مرکب ) گدای بیخانمان که شبها از بی جایی بر سر تنور و گلخن افتاده باشد. (آنندراج ). مفلس و پریشان حال چه کلک ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.