اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کم

نویسه گردانی: KM
کم . [ ک ُم م ] (ع اِ) آستین . (دهار). آستین . ج ، اکمام ، کِمَمَة.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
آهنی در کف چون مرد غدیر خم
به کتف باز فکنده سر هر دو کم ۞.

منوچهری .


آن رخت قاری کو کز کم و ذیل
در وی توانیم زد دست و پایی .

نظام قاری (دیوان البسه ص 110)


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کم متصل . [ ک َم ْ م ِ م ُت ْ ت َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کَم ّ (اصطلاح منطق ) شود.
کم آمدن . [ ک َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کاسته شدن و اندک شدن و ناقص شدن و قطع شدن و ناتمام شدن . (ناظم الاطباء). اندک بودن . ناقص شدن . ناتما...
چیز یا فردی که فعالیت یا کنش کمتر از حد بایسته داشته باشد، (به انگلیسی‌:hypoactive)
همی پارزی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کم گشتن . [ ک َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کم گردیدن . کم شدن : کم نخواهد گشت دریا زین کرم از کرم دریا نگردد بیش کم . مولوی .ز قدر و شوکت سلطان ...
کم حوصله. [ ک َ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب) تنگ حوصله کم شکیب. کم طاقت. سُست عنصر. نیز نک. تنگ حوصله در همین لغت نامه. ////////////////////////...
کم آزاری . [ کَ م َ] (حامص مرکب ) عمل آنکه کمتر به آزار و ستم مردم پردازد. عمل اهل تساهل و مدارا و روا داری. مقابل پُر آزاری، ظلم و بیداد و ستم ورزی و...
کم توجهی. کوتاهی نمودن در امری، بی توجهی، قصور در امری.
خانه ٔ کم . [ ن َ / ن ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حداقل . دست کم . چون : خانه کم مخارج مسافرت شما چهل هزار تومان میشود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.