اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمال الدین

نویسه گردانی: KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان معروف و در زمان وزارت پدر ازمقربان درگاه بود، ولی سرانجام پدر و پسر، هر دو مورد خشم سلطان واقع و محبوس و مقتول شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 195 و 219). جوانی خوش طبع و فارغ از طلب منصب وزارت و در انشاء و خط و موسیقی استاد است و نقشها و تصنیفهای او معروف است این مطلع ازاوست :
گرچه در جنت نسیم خلد و آب کوثر است
خانه ٔ خمار را آب و هوای دیگر است .

(از مجالس النفایس ص 280).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ )حاکم ناحیه ٔ «جند» بود که به وسیله ٔ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجو...
کمال الدین . [ ک َ لُدْدی ] (اِخ ) رجوع به اجل کمال الدین (سید...) شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به دمیری شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن الزملکانی ، محمدبن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیس...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا معروف به ابن انباری نحوی . رجوع به انباری شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) ابوالحسن علی بن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی . رجوع به ابوالحسن علی ... و ابوالحسن فارسی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی . از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از م...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح بنداربن ابونصر خاطری رازی . رجوع به بندار شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالوفاء شیرازی . رجوع به ابوالوفاء کمال الدین و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 349 شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.