کمک
نویسه گردانی:
KMK
کمک . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 1650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کمک . [ ک ُ م َ ] (ترکی ، اِ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ ، از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث ) (آنندراج ).مدد و اعانت و مددکاری چه...
کمک . [ ک َ م َ ] (ص مصغر، ق ) ۞ کم . قلیل . (فرهنگ فارسی معین ).- کَمَکی ؛ اندکی . (فرهنگ فارسی معین ): کمکی حالش بهتر است . (یادداشت به ...
کمک . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 1100 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ سه...
همتای پارسی این واژه ی ترکی مغولی، این است: اودا udā (پارتی: udāy)***فانکو آدینات 09163657861
به سکون و. متشکل از آب کم(شکم) و کاف تشبیه. استسقاء در گویش کازرونی(ع.ش)
کمک فنر. [ ک ُ م َ ف َ ن َ ] (اِ مرکب ) ۞ آلتی است که برای کمک کردن به فنرهای اتومبیل روی اسکلت آن نصب می شود. ساختمان آن به شکل پی...
کمک کردن . [ ک ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یاری دادن (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کمک گرفتن . [ ک ُ م َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )یاری گرفتن . مدد حاصل کردن به مال و نیرو. یاری و مدد بدست آوردن از کسی . از حمایت کسی برخوردا...
یعنی کمکی که کمک کننده انتظار برگشت آن را ندارد ؛ یاری رساندن بدون هیچ چشم داشتی .