اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمک

نویسه گردانی: KMK
کمک . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 1650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دستگاهی ست زیر زانوبند که برای افراد کم توانی که بر اثر سکته و یا ضربه ی مغزی نیمه ی راست یا چپ تن آنان به خوبی حرکت و کار نمی کند و دجار پای آوی...
کمک خواستن . [ ک ُ م َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مدد خواستن از کسی . (فرهنگ فارسی معین ). کمک طلبیدن .
کمک طلبیدن . [ ک ُ م َ طَ ل َ دَ ] (مص مرکب ) کمک خواستن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمک خواستن شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.