اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمل

نویسه گردانی: KML
کمل . [ ک ُم ْ م َ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ کامل . (ناظم الاطباء). || کامل . بزرگ . توضیح آنکه این کلمه در عربی هر چند وزناً نظیر دارد (رُکّع، سُجّد) ولی در قاموسهای عربی دیده نشده . اما در فارسی جمع آن بصورت کملین ۞ مستعمل است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کملین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کمل . [ ک َ م َ ] (اِ) کُلَش .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلش شود.
کمل . [ ک َم َ ] (ع ص ) تمام . یقال : اعطاء المال کملاً؛ ای کاملاًو کذا اعطه کملاً. (منتهی الارب ). تمام . (آنندراج ). تمام و کامل . (ناظم الاط...
کمل. ("ک" با آوای زبر )، (مازنی) کاه برج و کاه گندم . "مفته کمل لیفا کننه".
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.