کندر. [ ک ُ دُ ] (اِ) صمغی است که آن را مصطکی خوانند و بعضی گویند مصطکی هم نوعی از کندر است و کندر لبان [ لوبان ] باشد. و بعضی گویند کندر درختی است شبیه به درخت پسته لیکن باری و میوه ای و تخمی ندارد. صمغ آن را به نام آن درخت خوانند و صمغالبطم همان است و آن شبیه به مصطکی است و طبیعت آن گرم باشد. (برهان ). صمغی است مانند مصطکی که به عربی لبان گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). صمغ درختی است مشابه به مصطکی . (غیاث ). علک . مزدکی . کندور. (زمخشری ). به عربی نوعی از علک است که به عربی لبان و به فارسی کندر نامند. (فهرست مخزن الادویه ). لبان . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صمغی است که بر آتش ریزند و بوی خوش برآرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی از صمغ است که قطعبلغم را نافع است . (منتهی الارب ). یک نوع صمغی شبیه به مصطکی که نشواره و نشوره و به تازی لبان گویند. کندر رومی . مصطکی . (ناظم الاطباء). سانسکریت ، «کوندورو»
۞ ، «کندوره »
۞ . یونانی ، «خندرس »
۞ . صمغی است
۞ خوشبو که از درخت کندر هندی به دست آورند و جهت استفاده از رایحه ٔ مطبوعش آن را در آتش ریزند. کندر را از درختان دیگر از جمله درختان تیره ٔ کاج و صنوبر می توان به دست آورد ولی نوع مرغوب آن همان کندر هندی است که سرخ رنگ است و انواع دیگر کندرها سفیدرنگند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به خرده اوستا ص
143 و کندرو شود.
-
کندر حبشی ؛ گونه ای کندر سفیدرنگ که از انواع سرو کوهی و عرعر حاصل می شود ولی به مرغوبی کندر هندی نیست . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کندر هندی شود. (ناظم الاطباء).
-
کندر رومی ؛ صمغی است که آن را علک رومی می گویند و مصطکی همان است . (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). مصطکی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصطکی شود.
-
کندر هندی ۞ ؛ درختی است از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ از تیره ٔ بورسراسه
۞ که بومی هندوستان است و آن را از صمغی خوشبوی به نام کندر استخراج می کنند. لبان . لیبانون . شجرةاللبان . درخت کندر. عسلبند. (فرهنگ فارسی معین ).