کنون . [ ک َ ] (اِ) کندو باشد و آن ظرفی است بزرگ از گل ساخته که غله در آن کنند. (برهان ) (آنندراج ). کندو. (فرهنگ رشیدی ). تبدیل کنور به معنی کندوست
۞ . (انجمن آرا) (آنندراج ). کندو و خنور گلی که در آن غله ریزند. (ناظم الاطباء)
: نیست ما را مشت گندم در کنون
باز دیناری به کیسه اندرون .
علی فرقدی (از فرهنگ رشیدی ).