کوبة
نویسه گردانی:
KWB
کوبة. [ ب َ ] (ع اِ) نرد یا شطرنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرد به لغت یمن . (المعرب جوالیقی ). نرد در کلام اهل یمن و گویند شطرنج . (از اقرب الموارد). || طبلک باریک میان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بربط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بربط و آن معرب است . (از اقرب الموارد). || کف سنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سنگ به اندازه ای که بتوان با آن گردو شکست یا سنگی که کف دست را پر کند. (از اقرب الموارد). سنگی که بدان گردو و فندق شکنند. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
كوبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) دریغ و پشیمانی بر گذشته و فوت شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کؤبة. [ ک ُ ءَ ب َ ] (ع اِ) ننگ و عار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و یقال : ما به کؤبة؛ ای عار و حیاء. (منتهی الارب ). آنچه از آن شرم ک...
کوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) ۞ هر چیز را گویند که بدان چیزی کوبند و عربان مدق گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آلت کوبیدن که به عربی آن را م...
کوبه . [ ک ُ ب ِ ] (اِخ ) ۞ کبه . شهری است در ژاپن ، واقع در جزیره ٔ هونشو، دارای 151000 تن سکنه و مرکز بزرگ صنعتی است . (فرهنگ فارسی معین )...
کوبه کاری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کتک کاری و کوفتگی و ضرب . (ناظم الاطباء).