گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کوته نویسه گردانی: KWTH کوته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) کته . مجموع بچه های یک حیوان در یک شکم ، در یک زه ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درگیلکی ، هر یک از بچه های سگ و گربه و شغال و خرس و جز اینها را گویند. توله . و رجوع به کوته کردن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی کوته زبانی کوته زبانی . [ ت َه ْ زَ ] (حامص مرکب ) کوتاه زبانی . (فرهنگ فارسی معین ).نیست از کوته زبانی بر لبم مهر سکوت تیغها پوشیده در زیر سپر باشد مرا. ... کوته آستین کوته آستین . [ ت َه ْ ] (ص مرکب ) کوتاه آستین . کسی که آستینهای جامه اش کوتاه باشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتاه آستین شود. || کنای... کوته اندام کوته اندام . [ ت َه ْ اَ ] (ص مرکب ) آنکه اندام کوتاه دارد. کوتاه قامت . کوتاه بالا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوتاه و کوته ، ک... کوته اندیش کوته اندیش . [ ت َه ْ اَ ] (نف مرکب ) کوتاه اندیش . کوتاه فکر. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه از عاقبت کارها نیندیشد و غافل و بی احتیاط و متهور و بی ... کوته اندیشی کوته اندیشی . [ ت َه ْ اَ ] (حامص مرکب ) کوتاه اندیشی . کوتاه فکری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه اندیشی و کوتاه فکری شود. کوته زندگانی کوته زندگانی . [ ت َه ْ زِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کوتاه زندگانی . کوتاه عمر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ولیکن رادمردان جهاندارچو گل باشند کوته ... کوته گذاشتن کوته گذاشتن . [ ت َ / ت ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کوته کردن .رجوع به کوته کردن و کوته (با های غیرملفوظ) شود. امید کوته شدن امید کوته شدن . [ اُ ت َه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بناامیدی گراییدن : چندانکه موی بیش ز پیری شود سپیدکوته شود امید چو شمع سحر مرا.صائب ... زبان کوته کردن زبان کوته کردن . [ زَ ت َهَْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کلام . سخن کوتاه کردن : گر از حدیث تو کوته کنم زبان امیدکه هیچ حاصل ازین گفتگو نمی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود