اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوچ

نویسه گردانی: KWC
کوچ . (اِخ ) دهی از دهستان القورات که در بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع است و 276 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کوچ و بلوچ . [ چ ُ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) نام گروهی اند بیابانی که قافله ها زنند بیشتر تیرانداز باشند. (لغت فرس اسدی ). این لغت از توابع است ، و نا...
کوچ و بلوچ . [ چ ُ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) بعضی گویند موضعی است مابین صفاهان و کرمان . (برهان ) (آنندراج ).
کوچ نوفرست . [ چ ِ ن ُ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات که در بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع است و 235 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
کوچ فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) کوچ کردن (شاهان و بزرگان ). (فرهنگ فارسی معین ) : چو روزی چند از عشرت برآسودچو سیرآمد ز عشرت کوچ فرمود. ن...
کوچ اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به کوچصفهان شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.