اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کونده

نویسه گردانی: KWNDH
کونده . [ ک َ وَ دَ / دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ طهران و قزوین میان قشلاق و حصار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام دهی در چهارفرسخی قزوین که منزلگاه از طهران به قزوین است . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوندج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کونده . [ ک َ وَ دَ / دِ ] (اِ) جوالی بود که کاه در آن پر کنند و آن بر مثال دام باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 506). چیزی باشد از گیاه ب...
زن یا مردی که به میل خود کون میدهد. در زنان رابطه جنسی و یا جندگی محسوب شده و در مردان لواط است. مثال: 1-نجمه را از کون کردم.(نجمه را از کون گایی...
کون ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) کون دهنده . مفعول . امرد. (فرهنگ فارسی معین ). مفعول . کسی که برای فعل بد آماده است . و مفعول واقع شده (یا حتی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.