کوهستان
نویسه گردانی:
KWHSTAN
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) قبل از این سمرقند را نیز می گفته اند. (برهان ). سمرقند. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کوهستان . [ هَِ ] (اِ مرکب ) معروف است که کوهسار باشد، یعنی جایی که درآنجا کوه بسیار است . (برهان ). جایی که کوه بسیار باشد و آن را کهستان ...
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) جبال . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جبال (اِخ ) شود.
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از خراسان که آن را کهستان هم می گویند و معرب آن قهستان است و به تعریب اشتهار دارد. (برهان ). قهس...
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های نه گانه ٔ بخش داراب که در شهرستان فسا واقع است . حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال به ا...
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پره سر طالشدولاب که در بخش رضوانده شهرستان طوالش واقع است و 405 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است . این دهستان در قسمت غربی رودخانه ٔ چالوس قرار دارد. از 2...
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره طقان که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 820 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).