اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهیر

نویسه گردانی: KHYR
کهیر. [ ک َ ] (اِ) سیب صحرایی را گویند، و آن را در خراسان علف شیران و به عربی زعرور خوانند. (برهان ). سیب صحرایی است که نقل خواجه و میوه ٔ خرس وکیل و کیلک نیز خوانند و به تازی تفاح بری گویند و به یونانی ۞ زعرور گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). کهیل کوهی و زعرور. (ناظم الاطباء). کهیر و کهین اسم فارسی زعرور است . (فهرست مخزن الادویه ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کهین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کهیر. [ ک َ ] (اِ) آماس و ورمی در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید می آید، و ایر نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیماری کوتاه مدت ...
این واژه در اوستایی کَئورو kaurv و به معنی لکه می باشد. (فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی) ***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.