گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کیش نویسه گردانی: KYŠ کیش . (اِخ ) ۞ از شهرهای اکد بوده است . (ایران باستان ج 1 ص 113). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی زشت کیش زشت کیش . [ زِ ] (ص مرکب ) بدآیین . بددین . پیرو شیطان . کیش اهریمنی : وگر تیره جانی بود زشت کیش همان روز چون خواند ایزدش پیش سیه روی خیزد زش... تباه کیش تباه کیش . [ ت َ ] (ص مرکب ) بدکیش . کافر : و قومی از امراء بدکنش تباه کیش را بی کیش و قربان فرمان شد. (جهانگشای جوینی ). راست کیش راست کیش . (ص مرکب ) خوش اعتقاد. درست عقیده . آنکه از روی راستی و درستی پای بند دیانتی است . آنکه معتقدات مذهبی درست و مستقیم و محکمی دارد... نخوت کیش نخوت کیش . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (ص مرکب ) نخوت پیشه . نخوت فروش . (ناظم الاطباء). متکبر. مغرور. کیش خاله کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پره سر طالشدولاب است که در بخش رضواندره ٔ شهرستان طوالش واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر... کیش خاله کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماسال است که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی... کیش فدا کیش فدا. [ ش ِ ف ِ / ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از کتب اخبار سلف معلوم می شود چنان است که قبل از این از اعاظم و اکابر که به جنگ... کیش کردن کیش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن مرغ با گفتن کیش . زجر کردن پرندگان با گفتن لفظ کیش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش ... کیش شخصیت کیش شخصیت پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهٔ عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه میدهد. این پدیده ب... کیش دادن کیش دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) خبر دادن حریف را با گفتن کیش که شاه در معرض خطر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع ب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود