کیمیاء
نویسه گردانی:
KYMYAʼ
کیمیاء. (معرب ، اِ) کیمیا. (اقرب الموارد). رجوع به کیمیا شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی قلعی و مس ...
آنچه یافت می نشود.
به سنگ یا جوهر فلاسفه نیز می گویند.
آنچه مس را به طلا بگرداند.
کیمیا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناقصی را به مرتبه ٔ کمال رساندن : اقبال شاه گوید من کیمیاگرم کز خاک و گل به دولت او کیمیا کنم . مسعودسعد...
اصحاب کیمیا. [ اَ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کیمیاگران . گروهی که میپنداشتند میتوان از راه بدست آوردن ماده ٔ اکسیر، زر و سیم بروش مصنوعی ...