اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کین

نویسه گردانی: KYN
کین . [ ک َ ] (ع اِ) گوشت پاره ٔ اندرون کس زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوشت اندرون فرج زن . (غیاث ). گوشت اندرون شرم زن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || گره گوشت فرج شبیه به کرانه ٔ خسته ٔ خرما. ج ، کیون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کین ورزیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) دشمنی کردن . خصومت ورزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دشمنی ورزیدن . || انتقام جستن . (فرهنگ فارسی م...
کین خواستن . [ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) انتقام کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). انتقامجویی کردن . خونخواهی کردن . کین جستن : کنون است هنگام کی...
کین ستاندن . [ س ِ دَ ] (مص مرکب ) کین ستدن . انتقام کشیدن : ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عادل که گاه بخشش و کوشش دهی زرّ و ستانی ...
کین انگیختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جنگ برانگیختن . مسبب جنگ شدن : دگر کین مینگیز در هیچ بوم سر کینه خواهان مکش سوی روم .نظامی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.