اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گاری

نویسه گردانی: GARY
گاری . (ص ) چیزبیمدار و ناپاینده و بی ثبات را گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (جهانگیری ). فانی . ناپایدار :
دنیا همه در غرور دارد یاری
بس غره مشو ز روزگار گاری .

(از جهانگیری بدون ذکر نام شاعر).


رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
گاری . (پسوند) مرکب از «گار» مزید مؤخر + «ی » حاصل مصدر. این کلمه به آخر اسم معنی و ریشه ٔ فعل پیوندد و حاصل مصدر یایی سازد:سازگاری : به ...
گاری . (هندی ، اِ) ۞ قسمی دستگاه حمل باچرخ که اسب آن را کشد. ارابه ای که با اسب کشیده شود. این لفظ هندی است و در هندی بمعنی مطلق گر...
گاری. از ریشه *ḱers - مردمان فلات ایران شهر بوده است . کاف در گذر زمان آوای گاف گرفته است و واژه کرس به *karros کاری و گاری دگرگون شده است. ایران باست...
گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.
اش گاری . [ اِ ] (اِخ ) ۞ ریاضی دان و درام نویس اسپانیولی که بسال 1833 م . در مادرید متولد شد. از اوست گالئوتوی بزرگ ۞ . وی بسال 1916 م ....
گاری خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که گاری را در آن جای دهند.
رسته گاری . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رستگاری . رجوع به رستگاری شود.
گاری بالدی . (اِخ ) ۞ ژزف . وطن پرست ایتالیائی ، متولد نیس ، وی ابتدا در راه وحدت ایتالیا و ضد اتریش و بعداً ضد دولت پادشاهی ناپل و حکومت پ...
اندیشه گاری . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) تفکر در عواقب امور. (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.