گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گاری نویسه گردانی: GARY گاری . (هندی ، اِ) ۞ قسمی دستگاه حمل باچرخ که اسب آن را کشد. ارابه ای که با اسب کشیده شود. این لفظ هندی است و در هندی بمعنی مطلق گردون است و در قرن اخیر داخل فارسی شده . (فرهنگ نظام از برهان قاطع چ معین ). رجوع به ارابه ، عرابه و عراده شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی گاری گاری . (ص ) چیزبیمدار و ناپاینده و بی ثبات را گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (جهانگیری ). فانی . ناپایدار : دنیا همه در غرور دارد یاری بس غره مش... گاری گاری . (پسوند) مرکب از «گار» مزید مؤخر + «ی » حاصل مصدر. این کلمه به آخر اسم معنی و ریشه ٔ فعل پیوندد و حاصل مصدر یایی سازد:سازگاری : به ... گاری گاری. از ریشه *ḱers - مردمان فلات ایران شهر بوده است . کاف در گذر زمان آوای گاف گرفته است و واژه کرس به *karros کاری و گاری دگرگون شده است. ایران باست... گاری چی گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند. اش گاری اش گاری . [ اِ ] (اِخ ) ۞ ریاضی دان و درام نویس اسپانیولی که بسال 1833 م . در مادرید متولد شد. از اوست گالئوتوی بزرگ ۞ . وی بسال 1916 م .... گاری خانه گاری خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که گاری را در آن جای دهند. رسته گاری رسته گاری . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رستگاری . رجوع به رستگاری شود. گاری بالدی گاری بالدی . (اِخ ) ۞ ژزف . وطن پرست ایتالیائی ، متولد نیس ، وی ابتدا در راه وحدت ایتالیا و ضد اتریش و بعداً ضد دولت پادشاهی ناپل و حکومت پ... اندیشه گاری اندیشه گاری . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) تفکر در عواقب امور. (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود