اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گر

نویسه گردانی: GR
گر. [ گ َ ] (اِ) مقصودو مراد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) :
سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت
بمجد و فخر وجاه و بخت و عز و نام و کام و گر.

مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 143).


کار بی علم کام و گر ندهد
تخم بی مغز بار و بر ندهد.

حکیم سنایی (از آنندراج ).


طاغیان را کرده یکباره جدا بی کام و گر
یاغیان را کرده همواره بری از نام و نان .

عبدالواسع جبلی (از جهانگیری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
مساحت گر. [ م َ ح َ گ َ ] (ص مرکب ) مسّاح . مساحت دار. مساحت کننده : مساحتگران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دبیر. نظامی .چون مساحت گرا...
مدهون گر. [ م َ گ َ ] (ص مرکب ) که طلا کند.که رنگ و روغن زند. رجوع به مدهون شود : فلک چون قصر مدهون گشت بر وی کنگره زرین درخشان هر یکی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.