گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گرچ نویسه گردانی: GRC گرچ . [ گ ُ ] (اِ) ۞ در سیرا این نام را به زالزالک وحشی دهند. گویج . یمیشان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی گرچ گرچ . [ گ ِ رَ ] (اِ) مازندرانی گرچ ۞ . (فرهنگ نظام ). گیلکی نیز گرچ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گچ را گویند که بدان عمارت سازند و خانه سفی... گرچ گرچ . [ گ ُ ] (اِ) گلوی . (الفاظ الادویه ص 232). گرچ گرچ . [ گ ُ ] (اِ) شوشه ، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره ۞ . || گرچ بالفتح ، شکاف گریبان و گرته و پیراهن . (غیاث اللغات ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود