اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرد کردن

نویسه گردانی: GRD KRDN
گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار انگیختن . || کار برجسته و جالب نظری کردن . کاری بانام و بزرگوار انجام دادن :
آنچنان علم خود چه گرد کند
که نه زر بر دل تو سرد کند.

اوحدی .


عاشق بی طلب چه گرد کند
مرد باید که کار مرد کند.

اوحدی .


در فیش دیگر بخط مؤلف این شعر به سنایی نسبت داده شده است . || بلند رفتن تیر است . (آنندراج ) (غیاث ) :
چنین که سرکشی از شست من برون رفته
به حیرتم که چه سان گرد میکند تیرم .

صائب (ازآنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است . قبل از ...
گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . (آنندراج ). فراهم آوردن . عَش . غَلث . (منتهی الارب ). تدویر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ابسال . ...
چپ گرد کردن . [ چ َ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح نظامی ) اصطلاحی در حرکات و عملیات سربازان ارتش . نوعی چرخیدن که افسر یا گروهبان ارتش بس...
پای گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعتکاف : جهان از بدیها بشویم برای پس آنگه کنم در کُهی گرد پای .فردوسی .
عنان گرد کردن . [ ع ِ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مهیا و آماده شدن . مهیای تاخت و حمله گشتن : وگر جنگ را گرد کرده عنان یکایک بخوناب داده سنان ...
گرد و خاک کردن . [ گ َ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار کردن . گرد افشاندن . || مجازاً برآشفتن . سخن به درشتی گفتن . غضبناک شدن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.