گروه
نویسه گردانی:
GRWH
گروه . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، واقع در 58 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی باختر راه مشهد به ارداک . هوای آن سرد و دارای 171 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
یک گروه کُر[و ۱]، کُرال[ی ۱] یا گروه همسرایان[و ۲]، گروهی موسیقیایی متشکل از خوانندگان است. البته باید در نظر داشت موسیقی کرال، به قطعاتی گفته میشود...
باب گروه . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 18هزارگزی شمال ساردوئیه ، 15هزارگزی باختر راه مالرو ...
ناو گروه . [ گ ُ ](اِ مرکب ) در اصطلاح نیروی دریائی ، دو یا سه دسته ٔ کشتی ۞ . (لغات فرهنگستان ).
گروه گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل کندو جدا کردن از کندوی اصلی ، یعنی از زنبورهای جوان کندوی دیگری کردن .
گروه بندی .[ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) به دسته دسته تقسیم کردن . || به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را.
شراب گروه . [ ش َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بهبهان . دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات و...
گروه آمدن . [ گ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) جمع شدن . گرد آمدن : که لشکر به یک جا گروه آمدندشدند از خصومت ستوه آمدند.نظامی .
گروه گشتن . [ گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) جمع شدن . اجتماع کردن . فراهم آمدن : دد و مرغ و نخجیر گشته گروه برفتند ویله کنان سوی کوه . فردوسی .خور...
گیتی گروه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گروه و جمعیت که در گیتی بود. || کنایه از آدمیان باشد. (از مؤید الفضلا) (بهار عجم ) (آنندراج ).
فرقه گرایی
بجای آمیخته واژه ی «فرقه گرایی» می توان به آسودگی و به همان آرش از آمیخته واژه ی «گروه گرایی» سود برد.
ب. الف. بزرگمهر دی ماه ۱۳۹۴