گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گشسب نویسه گردانی: GŠSB گشسب . [ گ َ ش َ ] (اِ) تفسیر اشراق باشد. (برهان ). || پرست که مشتق از پرستیدن است چه ایزد گشسب خداپرست را گویند ۞ . (برهان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه واژه معنی گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) همان گشتاسب است که پدر اسفندیار روئین تن باشد. (برهان ). همان گشتاسب شاه پسر لهراسب است که اسفندیار پسر اوست و آئ... گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای دانشمند ایرانی . (ولف ) : چنین گفت گویا گشسب دبیرکه ای نامداران برنا و پیر. فردوسی (شاهنامه چ ب... گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام دانشمند ایرانی معروف در زمان بهرام گور. (ولف ) : فراوان بخندید از او شهریاربدو گفت نامم گشسب سوار. فردوسی (شاه... گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران که پدربزرگ بهرام چوبین باشد. (ولف ) : چو استاد پیروز بر میمنه گشسب جهانجوی پیش بنه . فردوس... گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایرانی . (ولف ) و بصورت ترکیب های ذیل : آیین گشسب . آذرگشسب . اشتاگشسب . بانوگشسب . کنداگشسب نیز آمده... گشسب گشسب . [ گ ُ ش َ ] (ص ) مخفف «گشنسب » رجوع به آذرگشسب شود. پهلوی وشنسب ۞ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). جهنده . خیزکننده . (از برهان ). جهند... پور گشسب پور گشسب . [ رِ گ ُ ش َ ] (اِخ ) مراد بهرام چوبینه است : اگر نیز بهرام پور گشسب بر آن خاک درگاه بگذارد اسب . فردوسی .رجوع ببهرام چوبینه شود. آیین گشسب آیین گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام سپهبدی که هرمز او را به جنگ بهرام چوبینه فرستاد و او به دست مردی زندانی کشته شد. بانو گشسب بانو گشسب . [ گ ُش َ ] (اِخ ) ۞ نام دختر رستم زال باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ لغات شاهنامه ) (هفت قلزم ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا... گشسب بانو گشسب بانو. [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام دختر رستم ،زن گیو : و سیستان و خانه ٔ دستان و رستم همچنانکه اول بود باز فرمود کردن وزال را به خانه بازفر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود