گشن
نویسه گردانی:
GŠN
گشن . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابک بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع در 18هزارگزی شمال باختری تربت حیدریه ، سر راه مالرو عمومی به کدکن . هوای آن معتدل و دارای 175 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و پنبه است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گشن . [ گ َ / گ َ ش َ ] (ص ) محمد معین در حاشیه ٔ برهان ذیل همین کلمه نوشته اند: در اوستا ارشن ۞ و در پهلوی گوشن ۞ یا وشن ۞ به معنی ن...
گشن .[ گ ُ ] (اِ) طالب نر شدن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) ۞ . || بار گرفتن ماده ٔ سایر حیوانات . (برهان ) (غیاث ). || بارور شدن درخت خرما. (ب...
گشن . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه واقع در 18هزارگزی شمال رود. هوای آن گرم و دارای 333تن سکنه...
گشن قناتی است که در روستای چهارده از توابع بخش مرکزی، شهرستان خواف در استان خراسان رضوی قرار دارد.
مشخصات قنات [ویرایش]
طول این قنات ۳۲۰۰ متر است ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گشن خواه . [ گ ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) حیوانی که نر جوید. جفت جو. لاس .
گشن گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) ۞ عبارت است از آمیختن گامت نر با گامت ماده . در این عمل چند مرحله میتوان در نظر گرفت...
گشن نشین . ۞ [ گ َ ن ِ ] (اِ مرکب ) نام روزچهارم است از ماههای ملکی . (آنندراج ) (جهانگیری ).
گشن یافته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) جفت گرفته . || باردارشده . || پوشیده . || آسترشده . (ناظم الاطباء).