اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گفت و گو

نویسه گردانی: GFT W GW
گفت و گو. [ گ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) صحبت . بحث . سخن . محاوره :
نگر نرّه دیو اندرین جست و جو
چه جست و چه دید اندرین گفت و گو.

فردوسی .


گفت و گوهاست در این راه که جان بگدازد
هر کسی عربده ٔ این که مبین ، آن که مپرس .

حافظ.


بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکش تو کرا روی گفت و گو است .

حافظ.


رجوع به گفتگو، گفتگوی و گفت و گوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
بی گفت و گو. [ گ ُ ت ُ ] (ق مرکب ) (از: بی + گفت + و + گو) بی گفتگو. رجوع به بی گفتگو شود.
گفت و گو کردن . [ گ ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هنگامه کردن . (آنندراج ). بحث . مجادله . مشاجره : در کشتنم ملاحظه از هیچکس مکن من کیستم که بر سر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.