اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل

نویسه گردانی: GL
گل . [ گ ُ ] (انگلیسی ، اِ) ۞ دروازه ٔ فوتبال .
- گل زدن ؛ توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن . گل کردن .
- گل شدن ؛ وارد شدن توپ به دروازه ٔ حریف .
- گل کردن ؛ توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن . گل زدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل نوش . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوایی است در موسیقی : تا بر بم و بر زیر نوای گل نوش است تا بر گل بر بار خروش ورشان است ...
گل وران . [ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 180هزارگزی خاور سراب دوده و 2هزارگزی شمال اتومبیل ر...
گل ورده .[ گ ُ وَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 209هزارگزی جنوب خاوری قاین . هوای آن گرم و دارای ...
گل ورزه . [ گ ُ وَزِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریز نوبخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 26هزارگزی شمال باختری تربت جام و 3هزارگزی باختر را...
گل نشین . [ گ ِن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 10000گزی شمال ساری و 4000گزی باختر راه شوسه ٔ ساری ...
گل نفسی . [ گ ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) کنایه از خوشبویی . خوشبوئی دم . || کنایه از خوش کلامی . (برهان ) (آنندراج ).
گل مغان . [ گ ُ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 4هزارگزی جنوب اردبیل و 2هزارگزی راه شوسه ٔ خیاو و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.