اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل

نویسه گردانی: GL
گل . [ گ ُ ] (انگلیسی ، اِ) ۞ دروازه ٔ فوتبال .
- گل زدن ؛ توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن . گل کردن .
- گل شدن ؛ وارد شدن توپ به دروازه ٔ حریف .
- گل کردن ؛ توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن . گل زدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
گل شب بو. [ گ ُ ل ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی معروف که شبها بو دهد. (آنندراج ) : هست در شام نمود دگران گیسو راشب چو شد عطر شود بیش گ...
گل زائون . [گ ُ ] (اِخ ) نام اصلی آن آبسرفت است که دهی است از دهستان دابوی بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 5هزارگزی شمال آمل . هوای آن ...
گل سرشور. [ گ ِل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی که با آن سر شویند، لهجه است عامیانه برخلاف کلی قیاس. گلی که سر را با آن شستشو دهند. معادن آن در ...
گل و گوش . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سر و گوش .- دست به گل و گوش کسی کشیدن ؛ نوازش دادن یا ملاعبه .
گل و گیس . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف . مجموعه ٔ مو. انبوه موی سر.- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ ...
گل و لای . [ گ ِ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پس از طغیان آب در رودخانه یا نهر مقداری رسوبات از خود باقی گذارد که آنرا گل و لای خوانند. عَجَ...
گل و بته . [ گ ُ ل ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نقش و نگار گلین در جامه و غیره .نقش رنگارنگ از گل در جامه ، پارچ...
گل نبشته . [ گ ِ ل ِ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل مختوم را گویند و آن دوائی است مشهور و معروف جهت دفع سموم . (برهان ). گل ...
گل نسرین . [ گ ُ ل ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گلی است سپید و کوچک و صدبرگ و از جنس گل سرخ و دو نوع است : یکی را گل مشکین و دیگر...
گل نمودن . [ گ ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن . تجلی کردن : یعنی بیا که آتش موسی نمود گل تا از درخت نکته ٔ توحید بشنوی .حافظ.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.