گل
نویسه گردانی:
GL
گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری مراغه و هزارگزی جنوب ارابه رو مراغه به قره آغاج و سراسکند. هوای آن معتدل و دارای 331 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر و نخود است . شغل اهالی زراعت و صنایعدستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۶۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گل مالی کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شستن یا مالیدن گل بر چیزی بمنظور پاکیزه کردن آن از لکه ٔ چربی .
کلهار بضم کاف عجمی و سکون لام و فتح ها و الف و راء مهمله و آن را کل کنول نیز نامند لغت هندی است ماهیت آن کل نباتی است که در غدیرها و آبهای ایستاده که ...
گل همیشهبهار Calendula officinalis ترکیبات شیمیایی در گیاه همیشهبهار وجود سالیسیلیک اسید، (34/ 0 میلیگرم در هر کیلوگرم گل و گیاه تازه) یک ماده تلخ ...
گل برافشاندن . [ گ ُ ب َ اَ دَ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . گل پاشاندن : بیا تا گل برافشانیم و می درساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو...
خاک گل کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آب یا مایع جز آب را با خاک آمیختن : در ازل خاک وجود ما به می گل کرده اندمنع می خوردن مکن سلمان به...
بی بی گل مرده . [ گ ُ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه تل است که در بخش جانکی گرم سیر شهرستان اهواز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهن...
باغ گل افشان . [ غ ِ گ ُ اَ ] (اِخ ) باغی بوده است در استرآباد : سلطان سعید [ ابوسعید، بسال 866 هَ . ق . ] به استرآباد درآمده چند روزی بعشرت...
چراغ گل شدن . [ چ َ / چ ِ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لازم چراغ گل کردن . (آنندراج ). خاموش شدن چراغ . نشستن چراغ . چراغ مردن .
قشلاق گل دره . [ ق ِ گ ُ دَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر واقع در 9 هزارگزی شمال باختری ملایر و 6هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مل...