گلاب
نویسه گردانی:
GLAB
گلاب . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) آب با گل آمیخته . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
گلاب صوفیان .[ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع در 6هزارگزی جنوب سبزواران و 2هزارگزی باختر راه ف...
گلاب کشیدن . [ گ ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن گلاب از گل .گل را بطریق مخصوص پختن تا از آن گلاب به دست آید.
گلاب گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن گلاب از گل . گلاب کشیدن . و رجوع به گلاب کشیدن شود.
گلاب فشاندن . [ گ ُ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) مجازاً به معنی اشک ریختن است : گر چشم ما گلاب فشاندعجب مداردلهای ماست آینه گردان صبحگاه . خ...
حسین گلگلاب (زادهٔ ۱۲۷۶ در تهران – درگذشتهٔ ۱۳۶۳ در تهران) گیاهشناس، ادیب، نویسنده، شاعر، مترجم، استاد دانشگاه، نوازنده، موسیقیدان، عکاس و هنرمند ا...