اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گلرنگ

نویسه گردانی: GLRNG
گلرنگ . [ گ ُ رَ ] (اِخ ) نام اسب رستم است :
|| نام اسب فریدون :
برآمد چو باد دمان از برش
بشد تیز گلرنگ زیر اندرش .

فردوسی .


سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افکند گلرنگ را.

فردوسی .


|| نام اسب فریبرز :
چو دیدش درآمد ز گلرنگ زیر
هم از پشت شبرنگ شاه دلیر.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گلرنگ . [ گ ُرَ ] (ص مرکب ) به رنگ گل . سرخ رنگ . سرخ : گلرنگ شود چو روی شویی همه جومشکین گردد چو مو فشانی همه کو. رودکی .دگرباره بیدار شد...
بور گلرنگ . [ رِ گ ُ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . خورشید : چو برزد بامدادان بور گلرنگ غبار آتشین از نعل بر سنگ .نظامی .
گل رنگ . [ گ ُ ل ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کاجیره . کاچیره . کازیره . گل عصفر. گل کاغاله . بهرمان . کافشه . احریض . و رجوع به کاجیره ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.