گلزار. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) جای بسیار گل . گلناک . رَزغة. (منتهی الارب ). مطین . (مهذب الاسماء) (دهار)
: همچنان کز نم هوا به بهار
شوره گلزار و باغ گلزار است .
ناصرخسرو.
چه بودت گرنه دیوت راه گم کرد
که بی موزه درون رفتی به گلزار.
ناصرخسرو.
و گفت به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده ، چنانکه پای مرد به گلزار فروشود، پای من به عشق فرومیشد. (تذکرة الاولیاء عطار).