گلشن
نویسه گردانی:
GLŠN
گلشن . [ گ ُ ش َ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهردیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 30هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 10هزارگزی شمال باختری مهاباد به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای 400 تن سکنه است . آب آن از سیمین رود و محصول آن غلات ، چغندر، توتون و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اثر منظوم شیخ محمود شبستری در پاسخ به 13 سوال مهم در زمینه عرفان
باغ گلشن، طبس
باغ گلشن در انتهای شرقی خیابان گلشن طبس و بوسیله میرحسن خان، سومین حاکم طبس، از سلسله خوانینی که به وسیله نادرشاه به حکومت طبس منصوب...
باغ گلشن در انتهای شرقی خیابان گلشن طبس و بوسیله میرحسن خان، سومین حاکم طبس، از سلسله خوانینی که به وسیله نادرشاه به حکومت طبس منصوب شدند، احداث گردید...
عین گلشن . [ ع َ ن ِ گ ُش َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است نزدیک طوس . (آنندراج ).
باغ گلشن . [ غ ِ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام آبادی است در فارس . فرسنگی میانه ٔ شمال و مشرق جهرم است . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 190).
باغ گلشن . [ غ ِ گ ُ ش َ ] (اِخ )باغی بوده است در تهران که در سال 1281 هَ . ق . در محل میدان توپخانه ٔ قدیم در داخل ارگ تهران با استخرآبی...
باغ گلشن . [ غ ِ گ ُ ش َ ] (اِخ ) ظاهراً باغی بوده است به یزد. در عالم آرای عباسی آمده است : اردوی همایون [ شاه عباس بزرگ ] را از شیراز رو...
گلشن طراز. [ گ ُ ش َ طَ ] (نف مرکب ) باغبان . (آنندراج ). گلشن آرای : زهی گلشن طراز بزم نیرنگ چو بوی گل نهان در پرده ٔ رنگ .بیدل (از آنندراج )...
گلشن فروز. [ گ ُ ش َ ف ُ ] (نف مرکب ) فروزنده ٔ گلشن . روشن کننده ٔ گلشن . گل که بستان را روشنی دهد. || به مجاز به معنی معشوق و محبوب میباش...